هرچه کردی به دلم باز تو را بخشیدم با زبان زخم زدی، دشنه زدی، خندیدم معنی تک تک رفتار تو را می فهمم ساده لوحیست بگویم که نمی فهمیدم بسته بودم لب از آن درد و از آن بی مهری تو جفا کردی و من هیچ نمی پرسیدم عاقبت سرد شدم، خسته شدم، یخ کردم مثل خورشید، غروبی که نمی تابیدم اشک های دل من از تو و جفای تو نبود بلکه از سادگی قلب خودم رنجیدم برو ای دوست، برو، از تو گذشتم، خوش باش برو ای یار که من جور تو را بخشیدم......