gholam

Gholam علومی

Добавил фото в альбом

ز دامن گیری پیری اگر آگاه میگشتم
به دست غم نمیدادم گر یبان جوانی را
مَسند به گلستان بر، تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی، می نوشی و گل بویی
می خواه و گل افشان کن، از دهر چه می‌جویی؟
این گفت سحرگه گل، بلبل تو چه می‌گویی؟
شمشادْ خرامان کن، و آهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزد، از قد تو دلجویی
می خواه و گل افشان کن، از دهر چه می‌جویی؟
Показать ещё